اصلیترین محور سخنان رهبرمعظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر با مردم حول یک گزاره شکل گرفت و آن «نفی مطلق مذاکره با آمریکا» بود، تاکیدات هشدارآمیز معظم له دراین باره این موضوع را به ذهن متبادر میکند که طیفی همچنان «مذاکره» را عامل موفقیت داخلی و گذر از گردنهها میداند.
پایگاه رهنما :
اصلیترین محور سخنان رهبرمعظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر با مردم حول یک گزاره شکل گرفت و آن «نفی مطلق مذاکره با آمریکا» بود، تاکیدات هشدارآمیز معظم له دراین باره این موضوع را به ذهن متبادر میکند که طیفی همچنان «مذاکره» را عامل موفقیت داخلی و گذر از گردنهها میداند. شکست تئوری «سازش با غرب = گشایش آنی در وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم» را باید مهمترین دستاورد برجام دانست. تاچندصباح پیش «برجام» با عناوینی نظیر «صلح بزرگ» و «معجزه دیپلماسی» توسط جریان رفرمیسم داخلی یاد میشد تا تئوری «سازش با غرب = گشایش آنی در وضعیت اقتصادی مردم» زنده مانده و بواسطه این حیات، مذاکره درباره مناقشات «موشکی»، «منطقهای» و «حقوق بشر» آغاز شود؛ اما نقضهای مکرر برجام و نهایتا خروج آمریکا از توافق هسته ای، امروز نیز جریان رفرمیسم داخلی را برآن داشته تا بار دیگر از مسیر «فشار معیشتی به مردم» و «القای ناامیدی از آینده نظام»، دیدگاه مردم به ایالات متحده دگرگون شده و نظام اسلامی را وادار به مذاکرات جدید کند. رفرمیسم داخلی «انعقاد برجام» را نخستین گام برای «عادی سازی روابط مستقیم تهران-واشنگتن» میدانست.
حربه این جریان جهت «عادی سازی روابط تهران – واشنگتن»، الف- «القای بن بست اقتصادی –سیاسی در کشور»، ب- «خالی بودن خزانه کشور و فقدان انبارهای از کالاهای اساسی کشور» بود که میتوانست جامعه را به این باور برساند که برای سیرکردن شکم خود ناچاریم از «انقلابی گری» عدول و رویه «سازش» با غرب را بپذیریم! رهبرمعظم انقلاب در دیدار اخیر باتاکید مجدد بر اینکه «برجام خسارت محض بود» با هشدارهای شدید، مذاکرات جدید را غیرقابل تحقق دانستند. لحن و جهتگیری سخنان معظمله به قدری با جملات تاکیدی همراه بود که گزاره احتمالی «ایجاد خط مذاکرات جدید توسط جریان غربزده با آمریکا بعد از نوسانات ارزی فعال شده» را بیش از پیش تقویت کرد. آنهم در حالی که این گروه از غربزدگان ناچاراند جهت وادار کردن حاکمیت اسلامی به مذاکرات جدید، بار دیگر توطئههای برجامی را احیا کند.
رفرمیسم داخلی طی ۶ ماه اخیر همان رویکردی را برای «ایجاد نارضایتی در مردم» در پیش گرفته که پیش از این بین سالهای ۹۲ تا ۹۴ از سر گذارانده است؛ بدین معنا که جامعه به این باور برسد: «اوضاع اقتصادی کشور به قدری وخیم است که نمیتوان آن را با هیچ «ایده و طرح بومی» اصلاح کرد!» بر همین اساس است که طی هفتههای اخیر سخنان ناامید کنندهای شبیه به عبارت معروف سال ۹۲ «خزانه کشور خالی است» (۲ هفته پیش از مذاکرات ژنو ۲)، از برخی از مسئولان و رسانهها شنیده میشود یا افراد دیگری تلاش کرده با تاکتیکهای ادبی –روانی عبارتهای قبل از مذاکرات هستهای مبنی بر «آمریکا با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار میاندازد» یا «تخصص کشورمان فقط در پخت آبگوشت بزباش است» را زنده کرده و روحیه خودکم بینی و حقارت را به جامعه ایرانی تزریق کنند؛ تا از این بستر جامعه به این باور برسد که «سازش» سادهترین راه برای مرتفع شدن مشکلات داخلی است و با همین پیش زمینه ذهنی مردم، حاکمیت تحت فشار برای مذاکرات دور جدید قرار بگیرد.
اگر رهبرمعظم انقلاب اسلامی میفرمایند: «در حال حاضر مذاکره قطعاً به ضرر ما تمام میشود و ممنوع است» دقیقا به این دلیل است که جماعت خوش بین به غرب، اندیشه مذاکرات جدید را در سر داشته و تلاش میکند با ابزارهای مختلف از روزنامهها و فضای مجازی گرفته تا تریبونهای رسمی جامعه را به این تلقی برسانند که نوسانات ارزی، سکه و دلار با مذاکره آرام میگیرد! چنانچه به جهت گیری برخی از وابستگان به جریان رفرمیسم داخلی در طی هفتههای اخیر و عملکرد مشکوک عدهای توجه کنیم، میتوان نگرانی مطرح شده معظم له را به خوبی درک کرد.
کمااینکه شعارهای پرطمطراق برجام نظیر «تسهیل سرمایهگذاری خارجی در کشور»، «برداشته شدن سایه جنگ و تهدید از سر ایران»، «بازگرداندن اعتبار به پاسپورت اتباع ایرانی»، «بهبود وضعیت معیشتی و اقتصادی مردم»، «رفع تحریمهای بینالمللی» و «تضمین امنیت داخلی» با ادبیات جدیدتر طی هفتههای اخیر تولید میشود. این جماعت اصرار دارند که در صورت «استمرار سازش» در قالب پذیرش fatf، مذاکرات موشکی و منطقهای، مردم از مشکلات اقتصادی و معیشتی موجود خلاص میشوند! ماهها قبل از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ تئوریسینها و نظریهپردازان غربزده با بیان لزوم توافق هستهای با غرب خواهان سازش با ایالات متحده امریکا، تعدیل رویکردهای انقلابی در عرصه سیاست خارجه را نیاز فوری کشور تفسیر میکنند در حالی که خروجی این تئوری «افزایش تحریمهای ضدایرانی»، «خروج بدون هزینه آمریکا از برجام»، «توسعه تهدیدات نظامی» و «افزایش گستاخیهای وقیحانه» بود. تفکرات حاکم بر این جریان داخلی همواره تهدیدی علیه حاکمیت و جامعه ایرانی به شمار آمده است، جریانی که باراک اوباما نیز به مانند بسیاری از مقامات غربی «روی کارآمدن و قدرتیابی» آن در ایران را یک نیاز اساسی عنوان میکند. در چنین فرآیندی که مدافعان لیبرالیسم داخلی دوران نوسانات ارزی را بهینهترین زمان برای تفوق و چیرگی بر مبانی انقلاب اسلامی و مقدمهچینی برای استحاله آن میدانند امروز ایدئولوژی آنها مسیر زوال به خود گرفته است میبینند. چراکه تلاشهای هدفمند و متراکم چند ساله آنها برای «تطهیر چهره نظام سلطه» و «باورمندسازی این نکته برای جامعه که امریکاییها قابل اعتماد هستند» با رویکرد امریکایی حداقل در ۳ سال اخیر بینتیجه باقی مانده و ادراک جامعه از رویکردهای امریکاییها تغییر نکرده است. در نتیجه برجام را باید سندی دانست که به واسطه آن رویکردهای جریان هواخواه لیبرالیسم و مبنای فکری آنها - که براساس تئوری «سازش با غرب» شکل میگرفت- در داخل را با بحران اندیشه و خردورزی روبهرو کرد. چراکه دیگر نمیتوانند مردم را با گرانی و تورمهای بعضا مشکوک در دوگانه «انقلابیگری- معیشت» قرار داده و آرای آنها را درون سبد انتخاباتی خود جاسازی کرد. جریان غربزده داخلی با تجربیات تاریخی از ۶۵ پیش تاکنون (از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲) به این نتیجه رسیده که دشمنی آمریکا تنها با نظام اسلامی نیست بلکه با پیشرفت و توسعه مردم ایران مشکل دارد کمااینکه محمدمصدق با آمریکا روابط دوستانه داشت، به اصطلاح از محور مقاومت حمایت نمیکرد، بر توسعه صنایع موشکی اصرار نداشت و اصرار به غنی سازی ۲۰ درصد اورانیوم نداشت، اما آمریکا در کودتای سال ۱۳۳۲ وی را با کودتا سرنگون کردند، و منافع جامعه ایرانی آن روز را به سخره گرفتند، کودتایی که اواخر هفته گذشته اندیشکده آتلانتیک درباره آن نوشت: «۶۵ سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد، آمریکا هنوز از آن درس نگرفته است».
ارسال نظرات